درياي غم

آهنگ از: آقاي حبيب الله بديعي

با عاشقان اي گل سر ياري نداري
گويم اگر بوي وفاداري نداري
دامن ز مهر و محبت کشيدم، کز مهرباني، در زندگاني، سودي نديدم
اشک ندامت ز چشمم گشودي، خوابم ربودي، با آن که بودي، صبح اميدم
رفتي و آتش زدي محفلم را
چون تار مويت شکستي دلم را
فغان کز محبت، نداري نصيبي
سراپا فريبي
مي نابي اما، به جام رقيبي
سراپا فريبي
به جز اشک غم، ياري ندارم
به آسودگان، کاري ندارم
عشق تو باشد، به عالم غم من
اي مايه غم، ببين حالت من
دردا که عشق آتشين
جز خون دل، حاصل ندارد
سرگشته چون موجم ولي
درياي غم، ساحل ندارد