مستانه

آهنگ: شادروان روح الله خالقي

ساقي بيا کز عقل و دين بيگانه ام بيگانه
وز نرگس مستانه اي ديوانه ام ديوانه
او سرو و من در پاي او
چون لاله ام خونين دل
او شمع و من در عشق
پروانه ام پروانه
در سينه دارم چو گل
آتشي بهر آتشين روئي
دل را ز يک سو کشد موي او
و آن کرشمه از سوئي
برگشته مژگان دارد
گل در گريبان دارد
با آن سينه چون آئينه اش
باشد نهان سنگ سيه در سينه اش
باغ بهشتم کوي او
اي سر فداي کويش
صبح اميدم روي او
اي جان فداي رويش
خواهم که باز آيد شبي در حلقه درويشان
تا داد خود گيرد رهي از حلقه گيسويش