شماره ٤٠٢: اهل دل پيش تو مردن ز خدا مي خواهند

اهل دل پيش تو مردن ز خدا مي خواهند
کشته تيغ تو گشتن بدعا مي خواهند
مرض شوق تو بر بوي شفا مي طلبند
درد عشق تو باميد دوا مي خواهند
طلب هر کسي از وصل تو چيزي دگرست
بجز ارباب نظر کز تو ترا مي خواهند
ما چنين سوخته از تشنگي و لاله رخان
آب سر چشمه مقصود ز ما مي خواهند
روي ننموده ز ما نقد روان مي جويند
ملک در بيع نياورده بها مي خواهند
بسرا مطرب عشاق که مستان از ما
دمبدم زمزمه پرده سرا مي خواهند
آن جماعت که من از ورطه امانشان دادم
اين دمم غرقه طوفان بلا مي خواهند
من وفا مي کنم و نيستم آگه که مرا
از چه رو کشته شمشير جفا مي خواهند
پادشاهان جهان هيچ شنيدي خواجو
که چرا درد دل ريش گدا مي خواهند