شنوده اي دم خاقاني از مديح کسان
کنون هجاي خسان مي شنو که هم شايد
هجاي بولهب ايزد بگفت و مي شايست
که او هجاي سگي گفت رو که هم شايد
من که خاقانيم حساب جهان
جو به جو کرده ام به دست خرد
همت من عيار ناکس و کس
ديد چون بر محک معني زد
نيست از ناکسان مرا طالع
آزمودم به جمله طالع خود
هيچ بد گوهرم نگويد نيک
هيچ نيک اخترم نخواهد بد