از افق ملکت ار ستاره فرو شد
طلعت شمس ابد سوار بماناد
ماه نوار در حجاب غرب نهان شد
داور شرق آفتاب وار بماناد
از چمن دولتي که باغ کيان راست
گر گل نو رفت نوبهار بماناد
دست قضا گر شکست شاخ نو از سرو
سرو سعادت به جويبار بماناد
گر رطب رنگ ناگرفته شد از نخل
نخل کياني به نخل زار بماناد
ور گهر تاج نابسوده شد از بحر
بحر گهر زاي تاجدار بماناد
مدت عمر ار نداد کام سياوش
دولت کاوس کام کار بماناد
ور به اجل زرد گشت چهره سهراب
رستم دستان کارزار بماناد
زاده بهرام گور کور که ار شد
عزت بهرام برقرار بماناد
چشم و چراغي که از ميان کيان رفت
نور کيان ظل کردگار بماناد
گر به گهر باز رفت جان براهيم
احمد مختار شاد خوار بماناد
شير بچه گر به زخم مور اجل رفت
پيل فکن شير مرغزار بماناد
بچه باز ار شکار دست قضا گشت
باز سپيد ظفر شکار بماناد
شاه معظم مسيح قالب ملک است
ملک ز عدلش بر آب کار بماناد
عمر سليمان عهد باد ابدالدهر
حضرت بلقيس روزگار بماناد
تاج سر آفرينش است شه شرق
در کنف آفريدگار بماناد
تحفه اسلاميان دعاست که يارب
خسرو اسلام شهريار بماناد