در مدح قاضي القضاة احمشاد

تا رقم حسن تو زد آسمان
نامزد عشق تو آمد جهان
حلقه به گوش غم تو گشت عقل
غاشيه دار لب تو گشت جان
زلف تو شيطان ملايک فريب
روي تو سلطان ممالک ستان
عشق تو آورده قيامت پديد
فتنه تو کرده سلامت نهان
تابش رخسار تو از راه چشم
کرد چراگاه دل از ارغوان
سلسله هاي فلک است آن دو زلف
تا نکني قصد سرش، هان و هان
ز آنکه جهان يکسره گردد خراب
گر ببري سلسله آسمان
حلقه اي ار کم شود از زلف تو
خاتم جم خواه به تاوان آن
در لب تو هست ز کوثر اثر
در دل خاقاني از آتش نشان
قبله تو اختر جوزا رکاب
قدوه او گوهر دريا بنان
حرز امم، حبر امام احمشاد
قاضي شه پرور و سلطان نشان