شماره ١٩٤: جائيکه سعي حرص جنون آفرين دود

جائيکه سعي حرص جنون آفرين دود
در سنگ نقب ريشه چو نقش نگين دود
تر دامنيست پايه معراج انفعال
اين موج چون بلند شود بر جبين دود
بر جاده ادب روشان پاشمرده نه
لغزش بهانه جوست مباد از کمين دود
خست بمنع جود خسيسان مقدم است
هر چند دست پيش کنند آستين دود
اي مايل تتبع دونان چه ذلت است
دم نيست فطرتت که قفاي سرين دود
گرد سواد وادي حسرت نشاندني است
اشکي خوش است بانگه واپسين دود
تحصيل دستگاه تنعم دنائت است
چندانکه ريش موج زند در زمين دود
آزار دل مخواه کزين چيني لطيف
موگر دمد زهند شبيخون بچين دود
شوخي بچرب و نرمي اخلاق عيب نيست
روغن بروي آب بهارآفرين دود
راه طواف مرکز تحقيق بسته نيست
پرکار اگر شوي قدم آهنين دود
شرم است دستگاه فلکتازي نگاه
در دامن آنکه پاشکند اينچنين دود
(بيدل) غنيمت است که عمر جنون عنان
پا در رکاب خانه بدوشان زين دود