امروز نوبهار است ساغر کشان بيائيد
گل جوش باده دارد تا گلستان بيائيد
در باغ بي بهاريم سيري که در چه کاريم
گلباز انتظاريم بازي کنان بيائيد
آغوش آرزوها از خود تهيست اينجا
در قالب تمنا خوشتر زجان بيائيد
جز شوق راهبر نيست انديشه خطر نيست
خاري درين گذر نيست دامن کشان بيائيد
فرصت شرر نقابست هنگامه شتابست
گل پاي در رکابست مطلق عنان بيائيد
گر خواهش فضوليست جز وهم مانعش کيست
باغست خانه ئي نيست تا ميهمان بيائيد
امروز آمدنها چندين بهار دارد
فردا کراست اميد تا خود چه سان بيائيد
اي طالبان عشرت ديگر کجاست فرصت
مفت است فيض صحبت گر اين زمان بيائيد
(بيدل) بهر تب و تاب ممنون التفاتيست
نامهربان بيائيد يا مهربان بيائيد