انوري در جواب شجاع الدين خالد بلخي گفته و عذر تقصير خواسته است

شجاعي اي خط و شعر تو دام و دانه عقل
هزار مرغ چو من صيد دام و دانه تو
ز من زمين خداوند من ببوس و بگوي
که اي زمانه فضل و هنر زمانه تو
نزاد مادر گيتي به صد هزار قران
نه چون تو يا چو جگرگوشه يگانه تو
چو گردکي که رساند زمين به دامن تو
چو مويکي که ستاند هوا ز شانه تو
اگر ز روي ضرورت کرانه کردم دوش
ز خدمت تو و بيرون شدم ز خانه تو
تو بر زمانه نه آن پر گشاده سيمرغي
که خوابگاه مگس شايد آشيانه تو
ز جاه تو چه عجب کاختران کرانه کنند
بر آسمان ز موازات آسمانه تو
مرا ز خدمت تو جاه تست مانع و بس
که حايلست مرا جاه بي کرانه تو
وگرنه مردمک چشم من چه خواهد آن
که معتکف بنشيند بر آستانه تو