معما در مدح رشيدالدين

خرد دوش از من بپرسيد و گفتا
که اي پيش نطق تو منطق فسانه
بگو چيست آن طرفه صياد دلها
که از لفظ و معنيش دامست و دانه
دلم گفت خاموش تا من بگويم
که من حاکم عدلم اندر ميانه
هوا و نفاق از ميان برگرفتم
کلام رشيد آن خداوند خانه
رشيد اختيار زمانه است و طبعش
در اين فن چو در زلف ژوليده شانه
قوي باشد اندر زمان تو الحق
که گردد کسي اختيار زمانه
زه تربيت بر کماني نهادي
که آمد همه تير او بر نشانه
بمانيد با يکدگر تا جهان را
چهار آستانست و نه آسمانه