در مرثيه

هرگز گمان مبر که کمال الزمان بمرد
کو روح محض بود نه جسم فناپذير
مي دان که ساکنان فلک سير گشته اند
از مطربي زهره بدين چرخ گنده پير
خواهش گري به نزد کمال الزمان شدند
کو بود در زمانه درين علم بي نظير
گفتند زهره را ز فلک دور کرده ايم
اي رشک جان زهره بيا جاي او بگير
اثر خشمش از نوش پديد آرد نيش
نظر لطفش از سير برون آرد شير
از يکي دو کند آنگه که به کف گيرد تيغ
وز دويي يک کند آنگه که بيندازد تير