شراب خواهد

اي بزرگي که راي روشن تو
همه کار صواب فرمايد
هر سؤالي که در زمانه کنند
جودت آنرا جواب فرمايد
کهتران را چو مهتران به کرم
يک صراحي شراب فرمايد
بر کار جهان دل منه ايرا که نشايد
کين خوبي و ناخوبي هم دير نپايد
چندان که بگفتم مهل کاخر روزي
آن سيم سيه گردد و آن حلقه بسايد
پندم نپذيرفتي و خوکي شدي آخر
وامروز در اين شهر کسي خوک نگايد
هم با دل پر دردي و هم با رخ پر موي
اي سرو لقا محنت از اين بيش نيايد