در مديح

صاحبا دين و ملک بي تو مباد
کز جهان کار اين و آن دارند
زانکه اين دو وديعتند که خلق
از خداي و خدايگان دارند
ملک و دين را زمان زمان تو باد
کاب و رونق درين زمان دارند
تويي آنکس که ذکر مدت تست
تا که گويندگان زبان دارند
عالمي دئر پناه نعمت تو
شکر شکر در دهان دارند
امتي در وفاي خدمت تو
کمر عهد بر ميان دارند
دامن عرصه ايست جاه ترا
اين که اين چار قهرمان دارند
گوشه طارمي است قدر ترا
اين که اين هفت پاسبان دارند
دوستان از تواتر کرمت
خانه چون راه کهکشان دارند
دشمنان از تراکم سخطت
فتنه در مغز استخوان دارند
ضبط عالم به تيغ و کلک کنند
که اثرهاي بي کران دارند
کلک فرزانگان کارگزار
تيغ ترکان کاردان دارند
زين کروه آنکه اهل انعامند
همه از نعمت تو جان دارند
زان گروه آنکه اهل اقطاعند
همه از دست تو جهان دارند
جود مي گفت با کرم روزي
که کساني که اين مکان دارند
گر جهانداري به شرط کنند
چه نکوتر که بر چه سان دارند
کرم از سوي تو اشارت کرد
که کريمان جهان چنان دارند
کيسه پرداز بحر و کان کف تست
که بدو خرج جاودان دارند
طاعت آموز انس و جان در تست
کش همه سر بر آستان دارند
همه در مهر خازنت بادا
هرچ اضافت به بحر و کان دارند
همه با داغ طاعتت بادند
هرکه نسبت به انس و جان دارند
پاي بر خاک هر زمين که نهي
منتي تا بر آسمان دارند
دوستي در سمر کتابي داشت
يک دو صفحه به پيش من برخواند
که فلان شخص در فلان تاريخ
به يکي بيت بدره اي بفشاند
وان دگر پادشه به يک نکته
عالمي را فراز تخت نشاند
گفتم اي دوست نرهاتست اين
اين سخن بر زبان نشايد راند
آخر اين قوم عاديان بودند
که خود از نسلشان کسي بنماند