در هجا

مير طغرل بمرد و من گفتم
ملک الموت کار مردان کرد
برهانيد مردمان را زو
مردمي کرد و سخت نيک آورد
قلتباني که شصت سال بزيست
يک درم سنگ نان خويش نخورد
به خدايي که کوه و دريا را
خازن در و لعل رخشان کرد
که من از درد فرقت لب تو
آن کشيدم که شرح نتوان کرد