در هجو صفي محمد تاريخي

صفي محمد تاريخي از خداي بترس
به خانه باش و ميا تا گهي که خوانندت
فصيح و گنگ به تعريض چند گويندت
جوان و پير به تصريح چند رانندت
گمان بري که ظريفي ولي نمي داني
که پيش مردمک ديده مي نشانندت
هزار . . . خر اندر . . . زن آن قوم
که تا فجي بنميري ظريف دانندت