عزل خواجه شهاب را خواهد

اي صدر نايبي به ولايت فرست زود
معزول کن شهابک منحوس دزد را
زرهاي بي شمار به افسوس مي برد
آخر شمار او بکن از بهر مزد را
تا ديگران دلير نگردند همچو او
فرمان من ببر بکش اين زن به مزد را