از در شاهي در طغرل تکين
شحنه دين خنجر طغرل تکين
نوبتي ملک به زين اندرست
تا به ابد بر در طغرل تکين
پشت زمين کرد چو روي سپهر
دست گهر گستر طغرل تکين
روي زمين شست ز گرد ستم
عدل جهان پرور طغرل تکين
در شب کين صبحدم فتح را
نور دهد مغفر طغرل تکين
چرخ چو سوگند بمردي خورد
دست نهد بر سر طغرل تکين
فتنه گر انديشه شود نگذرد
بر طرف کشور طغرل تکين
غصه بيغاره خورد روز بزم
ماه نو از ساغر طغرل تکين
نيست يقين را و گمان را وقوف
بر عدد لشکر طغرل تکين
دور فلک با همه فرماندهي
کيست يکي چاکر طغرل تکين
مه ز فزوني و کمي کي دهد
تا نشود افسر طغرل تکين
فتح و ظفر هر دو دو رايت کشند
در حشم صفدر طغرل تکين
تا به شرف دربود اختر قوي
باد قوي اختر طغرل تکين
پيشرو کارکنان قضا
عزم قضا پيکر طغرل تکين
چشم جهان جست بسي هم نيافت
هيچ شهي همسر طغرل تکين