طغرل تگين به تيغ جهان را نظام داد
زو بيشتر گرفت و به کمتر غلام داد
جيشش خراج خطه چين و ختا ستد
امنش قرار مملکت مصر و شام داد
ناموس جور و فتنه به خنجر قوي شکست
آرام ملک و دين به سياست تمام داد
جودش کفاف عمر به خرد و بزرگ برد
عدلش حيات تازه به خاص و به عام داد
از خسروان به سمع و به طاعت جواب يافت
از هر مهم به هر که بديشان پيام داد
کوسش به حربگاه چو تکبير فتح گفت
خصمش نماز خير و سلامت سلام داد
از عکس تيغ شعله بر آتش وبال کرد
وز نور راي نور به خورشيد وام داد
چون سد ايمني لگد چرخ رخنه کرد
آن رخنه را به تيغ و به راي التيام کرد
ديد آسمان که غره هر ماه چتر اوست
زين روي ماه يک شبه را شکل جام داد
يارب دوام دولت و ملک و بقاش ده
چونان که ايمني را دورش دوام داد
اي خوب زخمه مطرب خوشخوان مزن جز اين
طغرل تگين به تيغ جهان را نظام داد