صاحبا جنبشت همايون باد
عيد و نوروز بر تو ميمون باد
طالع اختيار مسعودت
زبده شکلهاي گردون باد
صولت و سرعت زمين و زمان
با رکاب و عنانت مقرون باد
در زواياي ظل رايت تو
فتنه بر خواب امن مفتون باد
دفع سؤ المزاج دولت را
لطف تدبيرهات معجون باد
خاک و خاشاک منزلت ز شرف
طور سينين و تين و زيتون باد
از تراکم غبار موکب تو
حصن سکان ربع مسکون باد
وز پي غوطه حوادث را
موج فوجت چو موج جيحون باد
گرد جيشت که متصل مددست
مدد سمک و کوه و هامون باد
روز خصمت که منفصل عقبست
متصل بر در شبيخون باد
تن که بي داغ طاعتت زايد
از مراعات نشو بيرون باد
زر که بي مهر خازنت رويد
قسم ميراث خوار قارون باد
گرنه لاف از دلت زند دريا
گوهرش در دل صدف خون باد
ورنه بر امر تو رود گردون
همچو گردون بارکش دون باد
دست سرو ار دعاي تو نکند
الف استقامتش نون باد
ور کمر جز به خدمتت بندد
نيشکر آبش آب افيون باد
وقت توجيه رزق آدميان
آسمان را کف تو قانون باد
جادوان از ترازوي عدلت
حل و عقد زمانه موزون باد
در مصاف قضا به خون عدوت
تا به شمشير بيد گلگون باد
در کمين عدم گرت خصميست
دهر در انتقامش اکنون باد
در جهان تا کمي و افزونيست
کمي دشمنت بر افزون باد
به ضمان خزينه دار ابد
عز و عمرت هميشه مخزون باد
اجر اعمال صالح بنده
از اياديت غير ممنون باد
وز قبول تو پيش آب سخنش
خاک در چشم در مکنون باد
ور مشرف شود به تشريفي
قصبش پاي مزد اکسون باد
صاحبا بنده را اجازت ده
تا بگويم که دشمنت چون باد
خار در چشم و کلک در ناخن
تيز در ريش و کير در کون باد