در مدح مودود شاه زنگي

بازآمد آنکه دولت و دين در پناه اوست
دور سپهر بنده درگاه جاه اوست
مودود شه مؤيد دين پهلوان شرق
کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست
گردون غبار پايه تخت بلند او
خورشيد عکس گوهر پر کلاه اوست
سير ستارگان فلک نيست در بروج
بر گوشهاي کنگره بارگاه اوست
چشم مجاهدان ظفر نيست بر قدر
بر سمت ظل رايت و گرد سپاه اوست
اي بس هماي بخت که پرواز مي کند
در سايه اي که بر عقب نيکخواه اوست
هم سبز خنگ چرخ کمين بارگير او
هم دستگاه بهر کهين دستگاه اوست
بر آستان چرخ به منت قدم نهد
گردي که مايه و مددش خاک راه اوست
انصاف اگر گواه دوام است لاجرم
انصاف او به دولت دايم گواه اوست
روزش چنين که هست هميشه به کام باد
کاين ايمني نتيجه روز پگاه اوست
منصور باد رايت نصرت فزاي او
کاين عافيت ز نصرت تشويش کاه اوست