شماره ٢٥٧: اي برده دل من و جفا کرده

اي برده دل من و جفا کرده
بافرقت خويشم آشنا کرده
آخر به جفا مرا بيازردي
در اول دوستي وفا کرده
روي از تو بتا چگونه گردانم
پشت از غم عشق تو دو تا کرده
هر روز مرا هزار بد گويي
من بر تو هزار شب دعا کرده
اي رنج فراق روي و موي تو
جان ودل من ز من جدا کرده
وانگه من مستمند بي دل را
در محنت عاشقي رها کرده