شماره ٢٥٢: اي قباي حسن بر بالاي تو

اي قباي حسن بر بالاي تو
مايه خوبي رخ زيباي تو
ياد زلفت برد آب روي صبر
آتش غم گشت خاک پاي تو
صد هزاران دل به غوغا برده اي
شهر پر شورست از غوغاي تو
هرچه خواهي از ستمکاري بکن
مي نگردد چرخ جز با راي تو
گر به خدمت کم رسد معذور دار
کز غم تو نيستم پرواي تو