بي تو جانا زندگاني مي کنم
وز تو اين معني نهاني مي کنم
شرم باد از کار خويشم تا چرا
بي تو چندين زندگاني مي کنم
تو نه و من در جهان زندگان
راستي بايد گراني مي کنم
صبر گويم مي کنم ليکن چه صبر
حيلتي چونين که داني مي کنم
از غمم شادي و تا بشنيده ام
از غم خود شادماني مي کنم
در همه راه تمنا کردمي
بر سر ره ديده باني مي کنم