شماره ٢٢٧: بي تو جانا زندگاني مي کنم

بي تو جانا زندگاني مي کنم
وز تو اين معني نهاني مي کنم
شرم باد از کار خويشم تا چرا
بي تو چندين زندگاني مي کنم
تو نه و من در جهان زندگان
راستي بايد گراني مي کنم
صبر گويم مي کنم ليکن چه صبر
حيلتي چونين که داني مي کنم
از غمم شادي و تا بشنيده ام
از غم خود شادماني مي کنم
در همه راه تمنا کردمي
بر سر ره ديده باني مي کنم