شماره ١٧٦: دوش در ره نگارم آمد پيش

دوش در ره نگارم آمد پيش
آن به خوبي ز ماه گردون بيش
گشته از روي و زلف خونخوارش
خاک گلرنگ و باد مشک پريش
چون مرا ديد ساعتي از دور
آن بت نيکخواه نيک انديش
به اشارت نهان ز دشمن گفت
کالسلام عليک اي درويش