جمالت عشق مي افزايد امروز
رخت غارت کنان مي آيد امروز
مه و خورشيد در خوبي و کشي
غلام روي خوبت شايد امروز
سر زلفت سر آن دارد اکنون
که راز عاشقان بگشايد امروز
بسا جان منتظر بر لب رسيده
که تا عشقت چه مي فرمايد امروز
بناميزد نگارا از نکويي
چناني کت چنان مي بايد امروز