شماره ١٣٤: يارم اين بار، بار مي ندهد

يارم اين بار، بار مي ندهد
بخت کارم قرار مي ندهد
خواب بختم دراز شد مگرش
چرخ جز کوکنار مي ندهد
روزگارم ز باغ بوک و مگر
گل نگويم که خار مي ندهد
بخت ياري نمي دهد ني ني
اين بهانه است يار مي ندهد
نيک غمناکم از زمانه ازآنک
جز غمم يادگار مي ندهد
اين همه هست خود وليکن اينک
با غمم غمگسار مي ندهد
زانکه تا دل به گريه خوش نکنم
اشک بي انتظار مي ندهد
انوري دل ز روزگار ببر
که دمي روزگار مي ندهد
هيچ کس را ز ساکنان زمين
آسمان زينهار مي ندهد