شماره ١٣٢: عالمي در ره تو حيرانند

عالمي در ره تو حيرانند
پيش و پس هيچ ره نمي دانند
عقل و فهم ارچه هر دو تيزروند
چون به کارت رسند درمانند
جان و دل گرچه عزتي دارند
بر در تو غلام و دربانند
دوستان را اگرچه درد ز تست
مرهم درد خود ترا دانند
ورچه فريادخوان شوند از تو
هم به فرياد خود ترا خوانند