نه وعده وصلت انتظار ارزد
نه خمر هواي تو خمار ارزد
هم طبع زمانه اي که نشکفته است
کس را ز تو هيچ گل که خار ارزد
بر باد تو داد روزگارم دل
وان چيست ترا که روزگار ارزد
منصوبه منه که با دغاي تو
حقا که اگر نه شش چهار ارزد
گويي به هزار جان دهم بوسي
زيرا که يکي به صد هزار ارزد
وانجا که کناري اندر افزايي
صد ملک زمانه يک کنار ارزد
برگير شمار حسن خويش آخر
تا بوس و کنار بر شمار ارزد
گويي که به صد چو انوري ارزم
آري شبه در شاهوار ارزد