عشق ترا خرد نبايد شمرد
عشق بزرگان نبود کار خرد
بار تو هرکس نتواند کشيد
خار تو هر پاي نيارد سپرد
جز به غنيمت نشمارم غمت
وز تو توان غم به غنيمت شمرد
چون ز پي تست چه شادي چه غم
چون ز مي تست چه صافي چه درد
باري از آن پاي شوم پايمال
باري از آن دست برم دستبرد
با توکله بنهم و سر بر سري
گرچه نيايد کلهم از دو برد
چيست ترا آن نه سزاوار عشق
گير که خوبي و بزرگي بمرد
حسن تو همچون سخن انوري
رونق بازار جهاني ببرد