شماره ٤٩: بي مهر جمال تو دلي نيست

بي مهر جمال تو دلي نيست
بي مهر هواي تو گلي نيست
بگذشت زمانه وز تو کس را
جز عمر گذشته حاصلي نيست
تا از چه گلي که از تو خالي
در عالم آب و گل دلي نيست
در دائره جهان محدث
چون حادثه تو مشکلي نيست
در تو که رسد که در ره تو
جز منزل عجز منزلي نيست
در بحر تحير تو پاياب
کي سود کند که ساحلي نيست