شماره ٤٤: روي برگشتنم از روي تو نيست

روي برگشتنم از روي تو نيست
که جهانم به يکي موي تو نيست
زان ز روي تو نگردانم روي
که بجز روي تو چون روي تو نيست
هيچ شب نيست که اندر طلبت
بسترم خاک سر کوي تو نيست
هيچ دم نيست که بر جان و دلم
داغي از طعنه بدگوي تو نيست
نيست با اين همه آزرم ازو
زانکه بي تعبيه بوي تو نيست