غزل

«باز بر رفته و آينده نظر بايد کرد
هله برخيز که انديشه دگر بايد کرد
عشق بر ناقه ي ايام کشد محمل خويش
عاشقي را حله از شام و سحر بايد کرد
پير ما گفت جهان بر روشي محکم نيست
از خوش و ناخوش او قطع نظر بايد کرد
تو اگر ترک جهان کرده سر او داري
پس نخستين ز سر خويش گذر بايد کرد
گفتمش در دل من لات و منات است و بسي
گفت اين بتکده را زير و زبر بايد کرد»