عالمي در سينه ي ما گم هنوز
            عالمي در انتظار قم هنوز
         
        
            عالمي بي امتياز خون و رنگ
            شام او روشن تر از صبح فرنگ
         
        
            عالمي پاک از سلاطين و عبيد
            چون دل مؤمن کرانش ناپديد
         
        
            عالمي رعنا که فيض يک نظر
            تخم او افکند در جان عمر
         
        
            لايزال و وارداتش نو بنو
            برگ و بار محکماتش نو بنو
         
        
            باطن او از تغير بي غمي
            ظاهر او انقلاب هر دمي
         
        
            اندرون تست آن عالم نگر
            مي دهم از محکمات او خبر