خاکيم و تند سير مثال ستاره ايم
در نيلگون يمي بتلاش کناره ايم
بود و نبود ماست ز يک شعله ي حيات
از لذت خودي چو شرر پاره پاره ايم
با نوريان بگو که ز عقل بلند دست
ما خاکيان بدوش ثريا سواره ايم
در عشق غنچه ايم که لرزد باد صبح
در کار زندگي صفت سنگ خواره ايم
چشم آفريده ايم چو نرگس درين چمن
رو بند برگشا که سراپا نظاره ايم