گريه ي ما بي اثر ناله ي ما نارسا است
            حاصل اين سوز و ساز يک دل خونين نواست
         
        
            در طلبش دل تپيد دير و حرم آفريد
            ما به تمناي او او بتماشاي ماست
         
        
            پردگيان بي حجاب من به خودي در شدم
            عشق غيورم نگر ميل تماشا گر است
         
        
            مطرب ميخانه دوش نکته ي دلکش سرود
            باده چشيدن خطاست باده کشيدن رواست
         
        
            زندگي رهروان در تک و تاز است و بس
            قافله ي موج را جاده و منزل کجاست
         
        
            شعله ي در گير زد برخس و خاشاک من
            مرشد «رومي » که گفت «منزل ما کبرياست »؟