عشق

عقلي که جهان سوزد يک جلوه ي بيباکش
از عشق بياموزد آئين جهانتابي
عشق است که در جانت هر کيفيت انگيزد
از تاب و تب رومي تا حيرت فارابي
اين حرف نشاط آور، مي گويم و مي رقصم
از عشق دل آسايد، با اين همه بيتابي
هر معني پيچيده در حرف نمي گنجد
يک لحظه بدل در شو، شايد که تو دريابي