کرمک شب تاب

شنيدم کرمک شب تاب مي گفت
نه آن مورم که کس نالد ز نيشم
توان بي منت بيگانگان سوخت
نه پنداري که من پروانه کيشم
اگر شب تيره تر از چشم آهوست
خود افروزم چراغ راه خويشم